کد مطلب:370004 شنبه 21 اسفند 1395 آمار بازدید:591

75: اللهمّ صلّ علی محمد وآله ، وامنعنی من السّرف ، وحصّن رزقی من التّلف .
 امام سجاد علیه السلام در این قطعه از دعای شریف مكارم الاخلاق ، ابتدا از خداوند می خواهد كه بر محمد و آلش دود فرستد، سپس دو مطلب را از پیشگاه مقدّس باری تعالی درخواست می نماید، اول : بارالها! مرا از زیاده روی و اسراف بازدار، دوم ! رزق و رزیم را از تباهی و تلف شدن محافظت فرما.

معنی اسراف 

به خواست خداوند توانا، این دو جمله از كلام حضرت زین العابدین (ع ) موضوع بحث و سخنرانی امروز است . راغب می گوید:

السّرف تجاوز الحدّ فی كلّ فعل یفعله الانسان . (310)

سرف ، تجاوز از حدّ است در هر كاری كه انسان آن را انجام می دهد.

قرآن شریف اسراف را در موارد متعدّد به كار برده و همه جا آن را ناپسند و مذموم خوانده است ، و در اینجا بعضی از آن آیات به عرض شنوندگان محترم می رسد:

والّذین اذا انفقوا لم یسرفوا ولم یقتروا وكان بین ذلك قواما. (311)

بندگان واقعی خداوند كسانی هستند كه در مقام انفاق مال نه زیاده روی می كنند و نه سختگیرند و امساك می نمایند، بلكه انفاقشان در حدّ اعتدال است .

قل یا عبادی الذّی اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمة اللّه . (312)

پیمبر گرامی ! بگو به بندگان من آنان كه بر نفس خود اسراف نموده و مرتكب گناه شده اند، از رحمت خداوند ناامید نباشند.

ومن قتل مظلوما فقد جعلنا لولیّه سلطانا فلا یسرف فی القتل . (313)

كسی كه مظلوم كشته شده ، برای ولیّ خون بر قاتل سلطه قرار داده ایم . او باید مراقبت كند كه در قتل زیاده روی و اسراف ننماید و به ناحق خونی نریزد.

قرآن و صور مختلف اسراف 

وانّ فرعون لعال فی الارض وانّه لمن المسرفین . (314)

فرعون به علوّ و بلندپروازی گراییده و روش مسرفانه در پیش گرفته است .

اسراف در مال ، بیش از سایر اسرافها مورد ابتلای مردم است ، از این رو اولیای گرامی اسلام در اغلب روایات مربوط به اسراف از زیاده روی های مالی سخن گفته و مردم را از آن عمل ناروا بر حذر داشته اند.

عن ابان بن تغلب قال : قال ابوعبداللّه علیه السلام : اتری اللّه اعطی من اعطی من كرامته علیه و منع من منع من هوان به علیه ، لا، ولكنّ المال مال اللّه یضعه عند الرّجل ودایع وجوّز لهم ان یاءكلو قصدا و یشربوا قصدا و یلبسوا قصدا ویركبوا قصدا ویعودوا بما سوی ذلك علی فقراء المؤ منین ویلمّو به شعثهم فمن فعل ذلك كان ما یاءكل حلالا. ویشرب حلالا ویركب . حلالا، ومن عدا ذلك كان علیه حراما. (315)

ابان بن تغلب می گوید: امام صادق (ع ) به من فرمود: به نظرت می آید كسی را كه خداوند مشمول عطایای خود قرار داده ، منظورش تكریم وی بوده و به كسی كه اعطا نفرموده ، خواسته است او را تحقیر نماید؟ چنین نیست ، بلكه مال ، مال خداوند است و به طور امانت به كسانی می سپارد و به آنان اجازه می دهد كه در حدّ اعتدال از آن بخورند و بنوشند و در حدّ اعتدال از آن لباس و مركب تهیّه نمایند و مازاد عطایای الهی ارا به فقرای مؤ منین برگردانند تا پراكندگی های آنان را جمع آوری نمایند. اگر كسی چنین كند، تصرفّات معتدل او در مال خداوند حلال است وگرنه حرام .

صرف مال در حد اعتدال 

هر فردی اگر خود را با دیده انصاف بنگرد، حدّ و شاءن خویش را از نظر غذا و لباس و مركب و مسكن و دیگر نیازها تمیز می دهد، اگر از مرز خویش تجاوز ننماید، وظیفه خود را بدرستی انجام داده و اگر تجاوز كند، در روایات ، مسرف شناخته شده است :

عن ابیعبد اللّه علیه السلام قال : للمسرف ثلاث علامات : یشتری ما لیس له ویلبس ما لیس له و یاءكل ما لیس له . (316)

امام صادق (ع ) فرموذ: سه علامت نشانه اسراف كننده است : می خرد متاعی را كه برای او نیست ، می پوشد لباسی را كه برای او نیست ، و می خورد غذایی را كه برای او نیست .

ناگفته تماند كه تعدّد لباس اگر در خور شاءن صاحب لباس باشد، اسراف نیست ، بلكه اسراف این است كه لباس عزّ وآبروی اجتماعی خود را به جای لباس كار در بر كند و آن را آلوده نماید.

اسراف در لباس 

عن اسحق بن عمّار قال قلت لابی ابراهیم الكاظم علیه السلام : الرّجل یكون له عشرة اقمصة اءیكون ذلك من السّرف فقال لا ولكن ذلك ابقی لثیابه ولكنّ السّرف ان تلبس ثوب صونك فی المكان القذر. (317)

اسحق بن عمّار می گوید: به حضرت امام كاظم (ع ) عرض كردم : مرد ده پیراهن دارد، آیا این از اسراف است ؟ فرمود: نه ، بلكه این تعدّد، موجب دوام بیشتر لباس می شود، ولی اسراف در لباس این است كه جامه عزّ و آبرو را در محلّ پلید بپوشی و آن را آلوده نمایی .

اسراف و تبذیر دو كلمه است كه در قرآن شریف و روایات آمده و اغلب در امور مالی به كار برده شده و هر دو در اسلام ممنوع است .

فرق بین اسراف و تبذیر 

وقد فرق بین التبذیر والاسراف فی انّ التّبذیر الانفاق فی ما لا ینبغی والاسراف الصّرف زیادة علی ما ینبغی . (318)

بین تبذیر و اسراف فرق گذارده شده به اینكه تبذیر، صرف نمودن مال است در موردی كه نمی بایست مال در آن مورد صرف شود، و اسراف ، صرف نمودن مال بیش از اندازه ای است كه صرف آن روا و سزاوار شناخته شده . قرآن شریف درباره تبذیر كنندگان فرموده :

تبذیر یا عمل شیطانی 

انّ المبذّرین كانوا اخوان الشّیاطین . (319)

تبذیر كنندگان ، برادران شیاطین هستند.

گویی می خواهد بفرماید كه تبذیر كنندگان درباره نعمتهایی كه خداوند به جامعه اعطا فرموده ، همان عملی را مرتكب می شوند كه شیاطین با نیروهای اعطایی باری تعالی به انسانها عمل می كنند. خداوند به بشر قوای سعادت آفرینی را اعطا نموده كه اگر بجا و درمورد خودش به كار برده شود، انسانها به سعادت واقعی و كمال شایسته انسان نایل می گردند، امّا شیاطین آن نیروهای مفید و ثمربخش را از مسیر صحیح خارج می كنند و در راه گناه و ناپاكی به كار می گیرند. تبذیر كنندگان نیز در مورد نعمتهای خداوند به مردم ، همان عمل را انجام می دهند كه شیاطین درباره نیروهای انسان عمل می كنند. تبذیر كنندگان به زندگی دنیوی و رفاه مادّی مردم زیان می رسانند و شیاطین به كمال روحانی و سعادت انسانی آنان ضرر می زنند.

اسراف و فساد اجتماعی 

قرآن شریف ، اسراف كنندگان را مفسدین فی الارض خوانده و درباره آنان فرموده است :

ولا تطیعوا امر المسرفین . الذین یفسدون فی الارض ولا یصلحون . (320)

از امر مسرفین اطاعت ننمایید و راه انحرافی و زیانبار آنان را نپیمایید؛ اینان كسانی هستند كه با زیاده روی های خویش تهیدستان را خشمگین می كنند و جامعه را به فساد و تباهی سوق می دهند و هرگز عمل آنها مایه صلاح و سعادت مردم نمی شود.

به طوری كه در آغاز بحث مذكور افتاد، سرف در لغت عرب ، هر گونه تجاوز از حدّ و زیاده روی را در عمل انسان شامل می شود و برای شاهد چند آیه از قرآن كریم در اعمال مردم ذكر شد و یكی از موارد مهم اسراف ، زیاده روی در خوردنی ها و نوشیدنی هاست و خداوند در این باره فرموده است :

وكلوا واشربوا ولاتسرفوا انّه لایحب المسرفین . (321)

بخورید و بیاشامید و اسراف و زیاده روی ننمایید كه خداوند مسرفین را دوست ندارد.

حضرت زین العابدین (ع ) در قطعه دعای مورد بحث امروز، دو جمله را در كنار هم ذكر نموده است :

وامنعنی من السّرف ، وحصّن رزقی من التّلف .

بار الها! مرا از زیاده روی و اسراف باز دار و رزقم را از تباهی و تلف شدن محافظت فرما.

تلف شدن روزی 

اینكه امام (ع ) كلمه تلف شدن رزق را بعد از كلمه سرف آورده ، می توان گفت جمله اول و جمله دوم ، هر دو، ناظر به رزق و روزی است ، در جمله اول از اتلاف در روزی سخن می گوید و از خداوند درخواست می كند كه او را از چنین عملی باز دارد، و در جمله دوم از خداوند می خواهد كه رزق او را از رویدادهایی كه موجب تلف شدن آن می شود، از قبیل سیل و طوفان و زلزله و آتش سوزی و دیگر اموری همانند اینها، محافظت نماید. امام زین العابدین (ع ) در صحیفه سجّادیّه از رزق و روزی خود مكرّر سخن گفته ، از آن جمله در قطعه دعای مورد بحث امروز و همچنین در قطعات دیگری از سایر دعاها كه در اینجا بعضی از آنها ذكر می شود. راجع به غذایی كه در رحم مادر نیاز داشته و خداوند به وی اعطا نموده چنین گفته است :

جعلت لی قوتا من فضل طعام و شراب اجریته لامتك التّی اسكنتنی جوفها واودعتنی قرار رحمها. (322)

برای من قوتی قرار دادی از مازاد غذا و آبی كه كنیز تو، یعنی مادرم ، خورده و نوشیده بود. آن را در وجودش به جریان انداختی و مرا در جوفش اسكان دادی و در قرارگاه رحمش به ودیعه سپردی .

واجعلنی من ... الموسّع علیهم الرّزق الحلال من فضلك . (323)

مرا از كسانی قرار ده كه به فضل و رحمت تو از وسعت رزق حلال برخوردارند.

وافتح لی ابواب ... رزقك الواسع . (324)

بار الها! درهای رزق وسیع خود را به روی من بگشا.

دو عقیده باطل در گذشته

نه تنها امام سجاد(ع ) در گفته های خود از رزق و روزی نام برده و نیاز خویش را به غذا ابراز نموده است ، بلكه در كلمات رسول اكرم صلی الله علیه و آله و ائمه طاهرین علیه السلام نیز این قبیل سخنان آمده تا آنكه درباره انان كسی به خطا نیندیشد و همانند بعضی از پشینیان گمراه تصوّر نكند كه پیمبران و گزیدگان الهی باید از فرشتگان باشند و بی نیاز از آب و غذا. در روزگار گذشته ، دو عقیده باطل در جوامع بشری كم و بیش وجود داشته و شاید هم اكنون نیز در گوشه و كنار دنیا بعضی از آنها وجود داشته باشد. قرآن شریف به هر دوی آنها اشاره نموده و خداوند با عباراتی كوتاه بطلانشان را خاطرنشان فرموده است . اول آنكه می گفتند خدایان غذا می خواهند و دیگر آنكه می گفتند بشر محتاج به رزق و روزی ، لایق نیست كه از طرف باری تعالی به پیمبری مبعوث شود، پیمبران باید از فرشتگان باشند و بی نیاز از خوردن و نوشیدن .

حضرت علی بن الحسین علیه السلام پس از ذكر صلوات ، دو درخواست از پیشگاه الهی نبوده است :

وامنعنی من السّرف ، وحصّن رزقی من التّلف .

بار الها! مرا از زیاده روی و اسراف باز دار، بار الها! رزق و روزیم را از تباهی و تلف شدن محافظت فرما.

با توجه به اینكه بحث دعای امروز راجع به رزق و روزی بوده ، به نظر رسید درباره خدمت علمی و فرهنگی قرآن شریف راجع به مبارزه با آن دو عقیده باطل و خرافی ، به اختصار توضیح داده شود و سخن با ذكر بعضی از آیات كه برای اهل مطالعه و دقّت جالب و سؤ ال انگیز است آغاز گردد.

بی نیازی خداوند از روزی و طعام 

وامر اهلك بالصّلوة واصطبر علیها لانساءلك رزقا نحن نرزقك والعاقبة للتّقوی . (325)

ای رسول معظم ! اهل بیت خود را به نمازگزاردن امر كن و خود در انجام این وظیفه مقدّس بردبار باش . از تو درخواست رزق نمی نماییم ، ما به تو رزق می دهیم و پایان سعادت بخش برای تقوی و پرهیزكاری است .

وما خلقت الجنّ والانس الاّ لیعبدون . ما ارید منهم من رزق و ما ارید ان یطمعون . (326)

من جنّ و انس را نیافریده ام مگر برای عبادت ، نه از آنان روزی می خواهم و نه اراده دارم كه مرا اطعام نمایند.

قل اغیر اللّه اتّخذ ولیّا السّموات والارض وهو یطعم ولایطعم . (327)

پیمبر گرامی ! به مردم بگو: آیا غیر خداوند را ولی و صاحب اختیار خود بگیرم با آنكه او آفریننده آسمانها و زمین است ، اوست كه به مخلوق ، طعام می دهد و خود به طعام نیاز ندارد.

لن ینال اللّه لحومها ولا دمائها ولكن یناله التّقوی . (328)

درباره ذبیحه عبادت ، یعنی قربانی ، فرموده : گوشت و خون حیوان به خداوند نمی رسد، آنچه مورد عنایت الهی است و به او می رسد، تقوی و پاكی مردم است .

كسانی كه با قرآن شریف و مكتب توحید اسلام ماءنوس اند از این چند آیه به شگفت می آیند، سؤ ال می كنند مگر كسی گفته است كه خداوند از مردم درخواست رزق و طعام دارد، مگر كسی گفته است كه گوشت و خون قربانی ها عاید خداوند می گردد؟ در پاسخ باید گفت كه این عقیده را مشركین درباره خدایان ساختگی و موهوم خود داشتند و آنها را محتاج به غذا می دانستند و موقعی كه ابراهیم خلیل (ع ) وارد بتكده شد، مشاهده كرد كه غذا در مقابل بتها گذارده اند. ابراهیم (ع ) با مشاهده غذاها به طور استهزا بتهای جماد را مخاطب ساخت :

عقیده خرافی بت پرستان 

فقال الا تاءكلون . ما لكم لاتنطقون . (329)

چرا غذا نمی خورید؟ چه شده است شما را كه سخن نمی گویید.

قرآن شریف از قرون گذشته و عصر حضرت ابراهیم (ع ) خبر داده كه بت پرستان معتقد بوده اند خدایانشان به طعام نیاز دارند. از این رو برای آنها در بتكده غذا می بردند. دانشمندان غرب نیز در تحقیقات خود به این نتیجه رسیده اند كه بعضی از اقوام كه به خدایی اجرام كیهانی عقیده داشتند و خورشید را پرستش می نمودند، می گفتند خدایان غذا می خواهند و برای تهیه غذای خورشید به كارهایی وحشتزا و خشن دست می زدند و در اینجا برای اطلاع شنوندگان محترم ، ترجمه یك قطعه از كتاب اتوكلاین برگ ، استاد دانشگاه كلمبیا عینا نقل می شود:

قلب انسان غذای خدایان 

در قبیله آستكهای مكزیك ، رفتار جنگجویانه بیشتر از عوامل دینی ناشی می شد. بنابر یكی از مهمترین اعتقادها خدایان ، مخصوصا خورشید، اگر از غذا محروم بمانند، می میرند و قلب انسان تنها غذایی است كه در خور شاءن خدایان است . كسی را كه قربانی می كردند، خدا می شمردند و با كشتن و خوردن او زمینه رستاخیز خدا و تجدید نیروی او را فراهم می آوردند. افسانه ای مكزیكی وجود داشت كه بنابر آن ، سابقا خود خدایان برای خورشید قربانی شده بودند تا به او در كارش نیروی لازم ببخشند و این وظیفه را به نمایندگان بشری خود محوّل كرده بودند، یعنی به ایشان دستور داده بودند كه با هم بجنگند و برای تهیّه غذایی كه خورشید لازم داشت ، همدیگر را بكشند. اهالی یكی از مناطق ، پیوسته با همسایگان خود در جنگ بودند، تنها به این منظور كه اسرایی به چنگ آورند كه بتوان آنها را قربانی كرد. وقتی در سال 1486 میلادی معبد مخصوصی را به خدا اهدا نمودند، صف كسانی كه به این مناسبت قربانی می شدند دو میل طول داشت ، در این قتل عامّ وحشتناك ، دست كم قلبهای هفتاد هزار انسان نذر شد. این قربانیان تقریبا همگی جنگویان ملل رقیب بودند كه به اسارت افتاده بودند. (330)

خلاصه ، نیازمندی خدایان دروغین و آلهه ساختگی بشر به غذا، بین معتقدین به آنها شایع و رایج بوده و هر گروهی با وضع و روشی كه خود گزیده بودند، به آنها غذا می دادند. آیا كسانی در جهان بوده اند كه برای معبود واقعی و آفریدگار توانا چنین عقیده باطلی داشته و ذات غنیّ و بی نیاز او را محتاج به غذا می دانستند و خداوند آن چند آیه را در بی نیازی خود از رزق و روزی در ردّ آنها نازل فرموده است و یا خواسته به مؤ منین راستین بفهماند كه آفریدگار بزرگ از جمیع نقایص من جمله نیازمندی به غذا مبرّا و منزّه است ، آن آیات را فرستاده تا موحّدین حقیقی مراقب باشند و ضمیر خود را به تصوّر باطلی كه مشركین درباره خدایان خویش داشتند، آلوده ننمایند؟

بت پرستان در عبادت مشرك بودند و غیر خدا را پرستش می نمودند، اما در خالقیّت مشرك نبودند و عقیده داشتند كه آفریدگار جهان ذات اقدس الهی است و این مطلب در قرآن شریف مكرّر آمده است :

ولئن ساءلتهم من خلق السّموات والارض لیقولنّ اللّه . (331)

اگر از اینان سؤ ال كنی آفریننده آسمانها و زمین كیست ؟ در پاسخ می گویند خداوند است .

شرك در عبادت و توحید در خالقیّت 

در یك آیه از قرآن شریف كه شاید تبیین كننده عقیده و عمل مشركین عصر جاهلیّت درباره غذای بتها باشد، راجع به زراعت و دامداری آنان سخن گفته شده ، اما قبل از آنكه از بتها به عنوان شركای زراعت و دام نام ببرد، از خداوند بزرگ نام برده و به طوری كه از آیه استفاده می شود، مشركین بین سهم خداوند و سهم بتها تفاوتی قائل بودند و چون مطلب آیه و چگونگی عقیده مشركین بر گوینده مجهول است ، در اینجا فقط اصل آیه ذكر می شود و از ترجمه و تفسیر آن خودداری می گردد تا اهل تحقیق به تفاسیر مختلف و دیگر منافع مراجعه كنند، شاید به واقع و از چگونگی اندیشه و عمل مشركین آگاه گردند و به هدف آیه شریفه دست یابند:

وجعلوا اللّه ممّا ذراء من الحرث والانعام نصیبا فقالوا هذا لله بزعمهم و هذا لشركائنا فما كان لشركائهم فلا یصل الی اللّه و ما كان لله فهو یصل الی شركائهم ساء ما یحكمون . (332)

قرآن و بی نیازی خداوند 

از آنچه مذكور افتاد، تا حدّی روشن شد كه مشركین و معتقدین به آلهه موهوم عقیده داشتند كه خدایان نیاز به غذا دارند و هر گروهی به گونه ای مخصوص معبود خویش را غذا می دادند و به شرحی كه ذكر شد، روش آفتاب پرستان بسیار خشن بود و انسانها را می كشتند و می گفتند غذای نیروبخش به خورشید، قلب انسانهاست . قرآن شریف برای آنكه آفریدگار جهان را از نیاز به طعام تنزیه نماید و در ضمن راه عاقلانه را به مردم جهان ارائه فرماید، خداوند آن آیات را كه حاوی چند مطلب آموزنده است بر نبیّ معظّم خود(ص ) نازل فرمود تا مسلمین و مشركین از محتوای آن ایات بهره مند شوند. اول به مسلمانان فهماند خدایی را كه قرآن شریف معرفی می كند و پیمبر اسلام (ص )، مردم را به او دعوت می نماید، غنی بالذات از جمیع جهات است ، از آن جمله به غذا نیاز ندارد.

یطعم ولایطعم . (333)

او به همه آفریده های زنده روی زمین غذا می دهد و خود به طعام احتیاج ندارد.

دوم ، كسانی كه تازه قبول اسلام می نمایند و خداوند را با معرفت صحیح نمی شناسند، این آیات را با دقّت بخوانند و به غنای باری تعالی از غذا آگاه گردند تا سخنان مشركین در ضمیرشان اثر بد نگذارد و كمترین تصوّری در نیازمندی خداوند به غذا در ضمیرشان راه نیابد.

از اعمال نادرست مشركین 

روی انّ فی الجاهلیّة كانوا اذا نحروا لطّخوا البیت بالدّم فلمّا حجّ المسلمون ارادوا مثل ذلك فنزلت : لن ینال اللّه لحومها ولا دماؤ ها. (334)

رویات شده است كه در جاهلیّت وقتی مشركین نحر می نمودند و قربانی می كردند، از خون قربانی به حرم می مالیدند. چون مسلمانان به ادای فریضه حجّ قیام نمودند، خواستند همانند مشركین از خون قربانی به حرم بمالند، خداوند آیه فرستاد كه گوشت و خون قربانی به خداوند نمی رسد و آنان را از این عمل ناروا منع نمود.

سوم ، گذاردن غذا نزد بت جماد یا كشتن انسانها در زمین برای غذای خورشید در آسمان عملی بود احمقانه و ضدّ عقل . نزول آن آیات در بی نیازی خداوند از غذا توانست بیش و كم در افكار مشركین اثر بگذارد، عقل خفته آنان را تا حدّی بیدار كند، و طرفداران تغذیه خدایان جماد را از جهل و خرافات رهایی بخشد.

عقیده غلط درباره پیامبران 

یكی دیگر از نادانی هایی كه در روزگار گذشته وجود داشته و قرآن شریف با آن به مبارزه برخاسته ، این بود كه مردمانی پیمبران الهی را مورد استهزا و تحقیر قرار می دادند، از این جهت كه اینان مانند سایر مردم غذا می خوردند، با این حال مدّعی رسالت از طرف حضرت باری تعالی بودند. برای آنكه منشاء این عقیده باطل روشن شود و بدانیم چرا كسانی چنین می گفتند و به پیمبران اسائه ادب می نمودند، توضیح مختصری به عرض شنوندگان محترم می رسد. بشر اگر بخواهد به كمال انسانی نایل شود و به سعادت واقعی دست یابد، باید طبق برنامه دقیق ، قدم بردارد تا بتواند استعدادهای انسانی خویش را تدریجا از قوّه به فعلیّت بیاورد و انجام این امر نیاز به هدایت تشریعی جامع و كامل دارد و انجام این مهم فقط در خور ذات اقدس الهی است كه انسانها را آفریده و به تمام ابعاد وجود آنها واقف و آگاه است . خداوند این راهنمایی پر ارج و سعادت آفرین را به عهده گرفته و در قرآن شریف فرموده :

انّ علینا للهدی . (335)

بی گمان هدایت انسانها در عهده ماست .

هدایت سعادت آفرین 

برای آنكه هدایت تشریعی خود را به مردم ابلاغ فرماید و راه تعالی را به آنان ارائه دهد، در هر عصر، از بین هر قوم ، افراد شایسته ای تعالی را به آنان ارائه دهد، در هر عصر، از بین هر قوم ، افراد شایسته ای را كه از هر جهت لایق مقام رفیع رسالت بودند، انتخاب می فرمود و با اعطای معجزات و بینّات ، آنان را بین جامعه می فرستاد تا دستور الهی را ابلاغ نمایند و به صراط مستقیمشان رهبری كنند، و چون بشر بودند و همانند دگران ، مردم به آسانی با آنان انس می گرفتند، به سخنانشان توجه می نمودند، و افراد آزاد و بی غرض از هدایتشان برخوردار می شدند.

اما وسوسه گران بذر مسمومی در دلها افشاندند و این سخن غیر واقعی را القا كردند كه بشر شایسته مقام نبوّت نیست و نمی تواند از طرف باری تعالی به رسالت مبعوث گردد و پیمبران خداوند باید یا از فرشتگان باشند یا لااقل در حمایت فرشتگان .

ومامنع النّسا ان یؤ منوا اذ جاءهم الهدی الاّ ان قالوا اءبعث اللّه بشرا رسولا. (336)

چیزی سدّ راه مردم نمی شد موقعی كه هدایت الهی می رسید، جز آنكه می گفتند: آیا خداوند بشری را به رسالت مبعوث فرموده است .

قالوا لوشاء ربّنا لانزل ملائكة فانّا بما ارسلتم به كافرون . (337)

می گفتند: اگر پروردگار اراده می فرمود، ملائكه را به رسالت فرو می فرستاد و ما به رسالت شما كه مدّعی ماءموریت آن هستید، ایمان نداریم .

اندیشه باطل مشركین درباره پیامبر 

عن ابیمحمد الحسن العسكری عن ابیه علیّ بن محمد علیهما السلام قال : كان رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله قاعدا ذات یوم بفناء الكعبة اذا ابتدء عبداللّه بن ابی امیّة المخزومی فقال یا محمد! لقد ادّعیت دعوی عظیمة و قلت مقالا هاولا زعمت انّك رسول اللّه ربّ العالمین وما ینبغی لربّ العالمین وخالق الخلق اجمعین ان یكون مثلك رسوله ، بشرا مثلنا ولو كنت نبیا لكان معك ملك یصدّقك ونشاهده ، بل لو اراد اللّه ان یبعث الینا نبیّا لكان انّما یبعث الینا ملكا لابشرا مثلنا، ما انت یا محمد الاّ مسحورا ولست بنیّ. (338)

امام عسكری (ع ) از پدرش حضرت هادی (ع ) حدیث نموده كه فرمود: روزی رسول اكرم (ص ) پشت دیوار كعبه نشسته بود. عبداللّه بن ابی امیّه مخزومی حضور حضرت آغاز سخن نمود و گفت : ای محمد! ادّعای بزرگ و فوق العاده ای نموده ای ، گمان كردی كه رسول خداوندی ، و سزاوار نیست برای پروردگار عالم و آفریدگار همه مخلوقات ، مثل تو كه بشری هستی همانند ما، رسول او باشی ، اگر هم نبی می بودی ، باید با تو ملكی باشد كه تو را تصدیث كند و ما او را ببینیم ، بلكه اراده فرمود نبیّ بفرستد، فرشته می فرستاد نه بشری مثل ما، تو ای محمد انسانی هستی از حق دور افتاده ، نه آنكه پیمبر خدا باشی .

ابنیاء از افراد بشرند 

سخنان بی اساس جهال را كه می گفتند: رسول الهی باید فرشته باش ، قرآن شریف مردود شناخته و خداوند فرموده است :

ولو جعلناه ملكا لجعلناه رجلا. (339)

اگر به فرض محال ، ملكی را رسول قرار می دادیم ، او را به صورت انسان مبعوث می نمودیم تا مردم بتوانند با وی ماءنوس شوند و از تعالیمش بهره مند گردند.

رسول اكرم (ص ) و تمام پیمبران الهی بشر بودند مانند سایر مردم . قرآن شریف به پیشوای اسلام دستور داد:

قل انّما انا بشر مثلكم یوحی الیّ. (340)

پیمبر گرامی ! به مردم بگو: من همانند شما بشرم و چون از طرف باری تعالی برای تبلیغ دین حق ماءموریّت دارم ، خداوند تعالیم خود را به من وحی می فرماید. پیامبران مانند مردم به غذا نیاز داشتند 

یكی از دلایل آن مردم نادان برای تكذیب نبوّت پیمبر این بود كه می گفتند چرا غذا می خورد. قرآن شریف در این باره فرمود:

وقالوا ما لهذا الرّسول یاءكل الطّعام ویمشی فی الاسواق . (341)

اگر این مرد به راستی پیمبر الهی است ، پس چرا غذا می خورد و در كوی و برزن راه می رود.

خداوند در ردّ سخنان جاهلانه مردم فرمود: نه تنها پیشوای اسلام غذا می خورد، بلكه همه پیمبران كه در طول قرون و اعصار مبعوث شده بودند غذا می خوردند.

وما ارسلنا قلبك من المرسلین الاّ انّهم لیاءكلون الطّعام ویمشون فی الاسواق (342)

نبیّ معظم ! هیچ پیمبری را قبل از تو مبعوث ننمودیم مگر آنكه آنان نیز غذا می خوردند و در كوچه و بازار راه می رفتند.

خداوند ضمن آیات متعدّد فرمود: پیمبران بشرند و مانند سایر انسانها زندگی می كنند. برای اینكه به نادآنهابفهمانند سخنشان در مورد اعتراض به غذا خوردن پیمبران تا چه حدّ جاهلانه و بی اساس است ، فرمود:

وجعلناهم جسدا لایاءكلون الطّعام . (343)

ما پیمبران را جسد مرده قرار نداده ایم كه غذا نخواهند، بلكه انبیا مانند دیگر انسانهای زنده ، دارای حیات اند و جسم حیّ غذا می خواهد.

غلوّ درباره پیامبران 

مردم زیادی در جهان رهبران دینی خود را با چشم غلّو می نگرند و آنان را واجد مزایای غیر واقعی می پندارند. علاقه مندان به سعادت بشر تا جایی كه می توانند باید از این فكر باطل جلوگیری كنند و مردم را از خطر گمراهی مصون دارند. پیمبر گرامی اسلام (ص ) از دنیا رفت . بعضی این كلمه را بین مردم القا كردند كه پیمبر نمرده و نمی میرد. این سخن ، مطبوع طبع علاقه مندان آن حضرت بود.

انّك میّت وانّهم میّتون . (344)

جلو این سخن بی اساس را گرفت و خداوند در حیات رسول اكرم (ص ) فرموده بود: تو می میری و مردم نیز می میرند. اگر این آیه نمی بود، شاید امروز فرقه خاصّی بین مسلمین وجود داشت كه به این غلوّ معتقد بودند و می گفتند: پیامبر نمرده و نمی میرد.

به شرحی كه توضیح داده شد، جمله دوم دعای امام سجاد(ع ) موضوع بحث امروز و حصّن رزقی من التّلف بار الها روزی مرا از تباهی و تلف شدن مصون بدار، و همچنین احادیث بسیاری كه از اولیای اسلام راجع به غذا خوردن پیامبر(ص ) و ائمّه طاهرین علیه السلام رسیده ، از جهات متعدّدی آموزنده است ، یكی از آن جهان این است كه هم اكنون بین مسلمین كسی نیست كه گرفتار این غلوّ در عقیده باشد و بگویید: پیامبر و ائمّه به غذا احتیاج نداشتند..